دروغ مصلحتی
یکبار موضوعی پیش آمد، گفتم:" این جور وقتها دروغ مصل
حتی کار سازه."
گفت:" دروغ دروغه! مصلحتی و غیر مصلحتی نداره!"
پشت بند حرفش گفت:" ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است. دروغ ذاتا چیز بدیه، هیچ وقت هم کار ساز نمی تونه باشه!
یکبار موضوعی پیش آمد، گفتم:" این جور وقتها دروغ مصل
حتی کار سازه."
گفت:" دروغ دروغه! مصلحتی و غیر مصلحتی نداره!"
پشت بند حرفش گفت:" ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است. دروغ ذاتا چیز بدیه، هیچ وقت هم کار ساز نمی تونه باشه!
گمنامی برای شهرت پرست ها دردآور است
اگرنه همه اجرها در گمنامی است.
شهید آوینی
قالَ الجوادعليه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ اءخيهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَقَرَءَ: ((إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ)) سَبْعَ مَرّاتٍ، اءمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْ كْبَرِ
فرمود: هركس بر بالين قبر مؤ منى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه(إنّا أنزلناه) را بخواند از شدايد و سختيهاى صحراى محشر در امان قرار مى گيرد.

مولایم امام جعفر صادق (ع) فرمود:
اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاةِ
شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد
(بحارالانوار، ج 82، ص 227)
ای خورشید مدینه ایمان!
ای صادق آل پیامبر، با بیانی بلیغ و کلامی فصیح، زبان رسای اسلام بودی، با سخنانی حکیمانه، منطقی استوار و علمی سرشار، برگزیده روزگار بودی و ... بنده شایسته پروردگار.
تجسم صبر و اخلاص بودی و چشمه جود و سخاوت، کوه حلم و بردباری، نام آور فراست و شجاعت و جلوه هیبت و جلالت.
چهره فروزان اهل بیت بودی، و وارث علوم رسالت.
از سلاله پیامبران بودی و عطر و بوی پیامبر را می دادی و مهابت و شکوه او را داشتی!
........

گونههاش خیس خیس شده بود، اما صدا ازش در نمیاومد. ریزریز و بیصدا اشک میریخت. هر بار که لبش میلرزید و تکون میخورد، یه تَرک جدید به لباش اضافه میشد. همینطوری زل زده بود به آسمان دور و مثل ابر بهار اشک میریخت بیهیچ صدایی. انتظار داشتیم وقتی میاد با سر شیرجه بزند تو دیگ شربت. اما انتظارمون غلط از آب در اومد. اون فقط دیگ رو نگاه کرد و یکباره بهم ریخت.
دونه دونه میرفتیم پیشش، هرچی باهاش حرف میزدیم، هیچ عکسالعملی نشون نمیداد، هیچی نمیگفت فقط سکوت و نگاه ؛ همین. فقط موقعی که یه لیوان شربت خنک و تگری گرفتیم جلوش، نفهمیدیم چی شد که صدای هایهای گریهاش بلند شد. دیگه هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نبود. بدجوری ناله میزد. فقط چند تا جمله گفت که ما خیلی دقیق منظورشو متوجه نشدیم.

جنگ تحمیلی فرصتی بود که خیل عظیم ملت ایران نهایت استفاده را از آن بردند و عده ای نیز بی تفاوت از کنار آن گذشتند.
فرصتی برای خود سازی و فرصتی برای گذشتن و چشم پوشی کردن از لذات دنیوی و نفس کشیدن در فضایی که عطر محمدی (ص) را بدون هر گونه گزافه گویی می توان احساس کرد. فرصتی که همه مردم دنیا حسرت آنی از آن را دارند.
بیان بعضی ها آرزو ها و خواسته ها گاه سخت و غیرممکن به نظر میرسد ولی فکر نمی کنم صحبت از انسانهایی که در کنار ما پرورش یافته اند و به نحوی با ما در ارتباط بوده اند خیلی دور از ذهن باشد.
زیباترین و پر افتخار ترین تاریخ بشر در میان گلوله ها و غرش توپ ها شکل گرفت جایی که هیچکس در مخیله اش هم نمی گنجید .
براستی...
امروز کجاست آنکه:
-برای کشورش و آزادی و آزادگی آن به سان مردان آن روزگار پایداری کند؟

- چشم بر لبخند و آوای معصومانه کودکش بربندد، او را از آغوش گرم خود جدا کند و در برابر نگاه های معصومانه اش خودداری کند؟
-در چشم های کودک خود تمام کودکان ایران را ببیند و برای رهایی جمع ، فردی را که جگر گوشه اوست در نظر نگیرد؟
چه کسی می تواندآرامش و راحتی یک زندگی بی دغدغه را با سیل هیاهوی جنگ عوض کند؟
- چه کسی می تواند از بودن در کنار خانواده و همسرش بگذرد و جدایی از محبت خانواده را به جان بخرد؟


-کیست که بتواندچشم بر لذات دنیوی ببندد،آرام و بی هیاهو به خیل جمعیتی ساده و بی پیرایه بپیوندد؟
و من معتقد و امیدوارم که هست ...حتما هست ...آن زمان که نیاز باشد باز هم همه ایران به همان صلابت دست در دست هم می دهند...
اما باید بیدار بود و هشیار ...چرا که شاید جنگ تمام شد ، اما تهاجم همچنان باقیست...صحبت کردن از جامعه ای که شکل گرفت و صحبت از جامعه ای با ارزش های والای اسلامی و ایرانی آنقدر شیرین است که مانند داستانهای هزار و یک شب به آن علاقمندیم و هر لحظه و هر آن در حسرت آن روزها خاطراتش را مرور می کنیم . با این همه ، حجم و عمق مسائلی به قدری گسترده است که شگفتی های آن زمان برای نسل سوم جنگ شاید قابل درک نباشد.
و این حقیقت تلخی است که ما بعد از گذشت 20 سال هنوز نفهمیدیم که چه بر سر ما گذشته است. آنقدر معجزات فراوان بر این مردم حادث شد که به کل معنا و مفهوم معجزه را فراموش کرده اند.
انقلاب اسلامی و شکست ابر قدرتهای شرق و غرب بقدری عظیم و پر اهمیت بود که هنوز هم دنیا در شوک حاصل از آن بسر می برد. انقلاب اسلامی و وقایع بوسنی و هرزگوین، انقلاب اسلامی و وقایع لبنان و فلسطین ، هنوز هم جهانخواران عالم در حیرتند..

اما باید بیدار بود و هشیار ...چرا که شاید جنگ تمام شد ، اما تهاجم همچنان باقیست...
جنگ و مواجهه با ابرقدرتهای شرق و غرب ، کنترل و مهار درگیری های داخلی (منافقین و اشرار) و خارجی (جنگ تحمیلی ) ،آزاد سازی غرورآفرین خرمشهر ، نصرت خداوند در کمینگاه مرصاد و تسلیم صدام در برابر خواسته های ملت قهرمان ایران در آخرین نامه اش.این ها همه الطاف خفیه الهی بود که خداوند بر ما و ایران ما ارزانی داشت. وامروز ماییم و پاسداشت این الطاف پروردگارمان...

آیا روندی را که امروز در پیش گرفته ایم کفران نعمت و ناسپاسی از این لطف بزرگ نیست؟!

مثلا آموزش آبی خاکی می دیدیم. یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم ولی نشد. فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و غرق شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب با عجله و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است. کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن. و خلاصه نقش بازی کردن. نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن: خداحافظ! اخوی اگه شهید شدی شفاعت یادت نره!
شهید علی اکبر ادهم
نام پدر: حسینعلی
تاریخ تولد:
1340/10/15
تحصیلات: دیپلم
شغل: پاسدار
تاریخ شهادت: 1361/4/23
محل شهادت: منطقه جنوب( پاسگاه زید)
نام عملیات: رمضان
برای شادی روح شهید ادهم صلوات ( با ذکر فاتحه)